- یار کردن
- قرین کردن، موافق کردن، همراه کردن
معنی یار کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- یار کردن ((کَ دَ))
- همراه نمودن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تولید کردن شیار در زمین برای زراعت
آماده ساختن، مهیا کردن
در کشاورزی شخم زدن زمین برای زراعت، شیاریدن
دچار ویار گردیدن
بسیار انجام دادن، ازدیاد کردن استکثار افزودن تعدد کردن
ناتوان ساختن، ضعیف کردن کسی را
مو را با شانه خار کردن، از هم جدا کردن موهای ژولیده
تاریک ساختن، کدر کردن تعرض کردن
تاریک کردن، تیره ساختن
بیان کردن، به خاطر آوردن، طلب کردن
کمک کردن، توانستن، مدارا کردن، تقویت کردن
کمک کردن اعانت، قوت دادن نیروبخشیدن
بخاطرآوردن، نوشتن ذکر کردن، بدیدار کسی رفتن چطور شد یاد ما کردی (هنگامی که آشنایی بدیدن اوآید یا از او پرسشی کند)
به کاری پرداختن، به کاری مشغول بودن، به کار بستن، به جا آوردن، جنگ کردن، کارزار کردن، عمل کردن
Work, Labor
trabalhar
arbeiten
pracować
трудиться , работать
працювати , працювати
trabajar
travailler
lavorare
werken
श्रम करना , काम करना
bekerja
劳动 , 工作